نظر اسلام درباره حقوق زن و مرد
پرسش : حقوق زن و مرد به چه صورت است و نظریه اسلام در این مورد چیست؟ چرا در حقوق، زن و مرد متفاوت هستند؟ چرا زن نمی تواند قاضی، امام جماعت یا حقوق دیگری که مردان دارند را داشته باشد؟
پاسخ : اولاً: در اجتماع کارهاى مختلفى است که باید انجام گیرد تا آن اجتماع سامان یابد و در این راستا قطعاً، تقسیم وظائف امرى بدیهى مىنماید و تقسیم وظیفه یک امتیاز براى یک طرف و یا نقص در طرف دیگر محسوب نمىشود، چه این که این گونه تفاوتها در تقسیم وظیفه، ارزشى نیست، بلکه رعایت تناسب است. «محمد قطب» مىنویسد: «مزیت بزرگ اسلام این است که یک نظام اخلاقى و حقوقى واقعى است، همیشه مراعات فطرت بشرى را مىنماید. اسلام مردم را به تهذیب طبایع خود از رذائل نفسانى، دعوت مىکند، اما هرگز آنها را به تغییر طبیعتهاى آنها دعوت نمىکند. این درست است که اسلام زن و مرد را در شخصیت انسانى مساوى مىداند ولى این امر نیز بدیهى است که یکایک اعضاء جامعه انسانى نمىتوانند در تمام امور با هم کاملاً متساوى و متشابه باشند، بلکه مقتضاى عدالت اجتماعى این است که همه این افرادِ عضو یک اجتماع، در حقوق عمومى انسانى مشترک باشند و لکن ویژگیهاى نفسانى افراد و گروهها نیز نادیده گرفته نشود… و ضرورت وجودى این تفاوتها نیز به مقتضاى هدف خلقت است. اگر زنان بخواهند مادر باشند باید احساساتى باشند، عاطفى باشند. اگر مادر بخواهد با جنبه عقلانى خشک باشد، هرگز نیمههاى شب از بستر نمىخیزد… اگر صد پدر هم جمع شوند، هرگز نیاز عاطفى کودک به مادر را اقناع نمىسازند. بر عکس، غلبه، جهت عاطفى و احساساتى در مردان که نوعاً در کارهاى اقتصادى و اجتماعى و سیاسى و مدیریتى جامعه تلاش مىکنند، موجب مىشود که آنها نا موفق باشند زیرا اداره این امور نیاز به تعقل و تدبیر دارد. اگر یک قاضى بخواهد با روحیه احساساتى حکم کند، هرگز نه حکم عادلانه خواهد داد و نه آنچه مصالح جامعه را تضمین کند». V}(محمد قطب، شبهات حول الاسلام؛ دار النعمان فى النجف، الطبعه السادسه، 1963، صص 115 – 112){V ثانیاً: نفى جواز امامت جماعت توسط بانوان، امر مسلّم نزد همه فقهاء نیست، بلکه اکثر فقهاء (حداقل در بین معاصرین) از جمله مقام معظم رهبرى معتقدند که امامت جماعت بانوان براى بانوان منعى ندارد، V}(رجوع شود به رسالههاى عملیه مراجع تقلید و نیز اجوبه الاستفاآت مقام معظم رهبرى، ص 167، مسأله 606).{V ثالثاً: کسانى که قائل به منع امامت جماعت توسط بانوان هستند، نوعاً فتوى به عدم صحت ندادهاند بلکه بنابر احتیاط وجوبى چنین نظرى را اتخاذ کردهاند و دلیل آن نیز روشن است چون مدرک قابل اعتنایى در مسأله وجود ندارد بلکه دلیل آنها یا اجماع مدرکى است که فاقد شرایط اعتبار و حجیت است و یا حدیث ضعیف «وصیت»، V}(الحرّ العاملى، وسایل الشیعه، کتاب القضاء، باب 2 از ابواب صفات القاضى){V که مرحوم مجلسى اول در کتاب «روضه المتقین»، V}(ج 12، صص 4 – 3){V احتمال ضعف سند را داده است. علاوه بر آن که لحن آن نیز «منع» و سلب یک حق نیست بلکه ترخیص از یک تکلیف لزومى و وظیفه دشوار است. در این روایت که رسول خدا(ص) به على(ع) مىفرماید: V}«یا على لیس على المرأه جمعه…»{V با تعبیر «لیس على» تکلیف شاق و صعب حضور در نماز جمعه و جماعت و تصدی قضاء از زن برداشته شد، پس مفاد آن حدیث، سلب تکلیف است نه نفى حق. رابعاً: در خصوص امامت جماعت، چون این منصب منحصر به اقامه نماز جماعت نمىشود بلکه مستلزم یک سلسله کارهاى اجتماعى و مدیریتى در جامعه است که این امر خود مقتضى فعالیتهاى خارج از منزل و ارتباط با افراد غیر محرم است و رویکرد دین مبین اسلام براى رعایت عفاف، اجتناب از تماس نامحرمانه بین زن و مرد و حضور بیشتر بانوان در خانواده، و عهدهدارى وظائف مقدس مادرى است که مرکز و کانون سعادت است آنچنان که رسول اکرم(ص) فرمودند: «بهشت زیر پاى مادران است» انجام این رسالت خطیر از مردان ساخته نیست، بانوان را از این تکلیف معاف دانسته است. خامساً: به هر صورت باید توجه داشت که امامت جماعت یا جمعه یا تصدی قضاء و… به هیچ نحو بیانگر هیچ گونه کمال یا امتیازى نیست که عدم آن نشانه نقص باشد، زیرا همانطور که خداوند متعال فرمود، یگانه ارزش نزد خداوند متعال، در پرتو کسب تقواى الهى است، «انّ اکرمکم عندالله اتقیکم»، V}(حجرات، 13){V که براى همگان میسر است و هیچ در پیش شرط جنسیتى یا قومى و نژادى ندارد و راه کسب آن نیز عبودیت و بندگى خداوند است، «ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»، V}(یس، 61){V، نه جعل امتیاز و حقوق که به منظور تقسیم یک سرى وظائف اجتماعى است.