آیا اشتباهات والدین تاثیر منفی در ما داشته باشد با عدل خدا سازگار است؟

گفته مى‏شود که خوردن مال حرام بر روى اولاد تأثیر مى‏گذارد؛ حال کسى که پدر و مادرش مال حرام به او داده‏اند، چرا باید فرزند، جور و ستم عمل زشت پدر و مادر خود را بچشد؟

توجّه به چند اصل، ما را در فهم بهتر پاسخ یارى مى‏دهد:

یک. حکمت الهى یا غایت‏مندى افعال خداوند

براساس دلایل متقن و موجّه، ما اعتقاد داریم که افعال الهى غایات و اغراض خاصى دارد. مقصود از غایتمندى فعل خداوند، این است که فعل او، مشتمل بر

مصالح و منافعى است که به مخلوقات او بازمى‏گردد و چنین نیست که انجام و ترک آن، به لحاظ منافع آفریدگان او على‏السویه باشد. ازاین‏رو غایت در افعال الهى، غایت فعل است، نه غایت فاعل؛ زیرا ذات خداوند، کامل، مطلق و غنى است و هیچ غایتى براى آن قابل تصور نیست.[1] با توّجه به این تحلیل، غایتمند بودن افعال الهى؛ یعنى، خداوند از ارتکاب افعال لغو و بیهوده، منزّه و افعال او حکیمانه است. به عبارت دیگر داراى غایات معقول و موجهى است.

دو. عدل الهى‏

از آنجا که بهترین معناى «عدل»، رعایت تناسب هر چیزى در موقعیت و جایگاه مناسب خویش است؛ عدل الهى آن است که خداوند، با هر موجودى، آن چنان که شایسته او است، رفتار کند و او را در موضعى که در خور آن است، بنشاند و چیزى را که مستحق آن است، به او عطا کند.[2]

سه. رابطه حکمت و عدل‏

«حکمت» عبارت است از: اجتناب فاعل از انجام کارهاى زشت و قبیح. این معنا، شامل عدل نیز مى‏گردد؛ زیرا عدالت ورزى کارى شایسته و ظلم عملى قبیح است. براین اساس مى‏توان، صفت عدل را یکى از شاخه‏هاى صفت حکمت به شمار آورد.[3]

چهار. منشأ آلام و مصایب آدمى‏

ما در دنیا شاهد وجود درد و رنج انسان‏ها هستیم و نمى‏توانیم آن را پنهان کنیم. این درد و رنج، از دو حالت خارج نیست:

  1. بخشى از آلام و مصایب آدمى، برخاسته از اعمال ناشایست او و نتیجه گناهان و خطاهاى او است. انسان با توجّه به غایت حکیمانه‏اى که براى خلقت او وجود دارد، موجودى مختار آفریده شده است. گروهى از انسان‏ها با سوء اختیار خویش، مرتکب خطا مى‏گردند و در نتیجه، به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار مى‏شوند.
  2. بخشى از تلخ‏کامى‏هاى انسان، ارتباطى به اعمال وى ندارد و کیفر گناهان او نیست؛ مانند مثالى که شما مطرح ساخته‏اید که درد و رنج فرزندان پدر و مادر یا خانوده‏اى که مثلًا مال حرام تهیه کرده‏اند، معلول اعمال خود آنان نیست؛ بلکه مرتبط با اعمال دیگران است.

پنج. عدل الهى و آلام بشرى‏

به نظر مى‏رسد با توجّه به آموزه‏هاى دینى در باب حکمت و عدل الهى، آلام بشرى با دو نوع مختص به خود، هیچ منافاتى با عدل الهى و حکمت او ندارد.

این عدم تنافى را با دو تقریر مى‏توان ارائه کرد:

  1. روشن است آلامى که معلول کردار خود آدمى است، هیچ ارتباطى به خداوند ندارد و برعکس بر اساس عدل او- که هرکس نتیجه اعمال خویش را خواهد گرفت- این آلام ثمره اعمال خود انسان است. تلخ کامى‏هایى که ارتباط با اعمال خود شخص ندارد و در اثر عملکرد کس دیگرى به وى رسیده است، خداوند بر اساس رحمت و عدل خود، به گونه‏اى این آلام را جبران مى‏کند؛ یعنى، او در دنیا یا در آخرت، نعمتى را به انسان درد کشیده مى‏بخشد که از درد و رنج او بزرگ‏تر است و از این طریق، درد و رنجى را که او متحمل شده است،

جبران مى‏کند. از این رو هر چند فرزند یک شخص حرام خوار، بر اثر فعل زشت پدر خویش دچار مصایبى مى‏شود؛ ولى خداوند متعال، بر اساس «عدالت» خود این درد و رنج را به گونه‏اى جبران خواهد کرد. البته این جبران هنگامى خواهد بود که فرد یا فرزند مزبور، نتواند به دلایل و عللى، اراده خویش را به کار گرفته و مسیر زندگى خویش را تغییر دهد. اما اگر توانا بر استفاده درست از اراده خود بوده و برایش مقدور است که برنامه زندگى خود را از مسیر پدرش، جدا ساخته، راه هدایت را طى کند. از آنجا که در این صورت تداوم آلام و فرورفتن در آن، معلول اراده خود شخص است؛ عدل الهى اقتضا مى‏کند که فرزند نیز به دلیل سوء اختیار، مجازات شود؛ چه در دنیا و چه در آخرت.

  1. تقریر دوم با توجّه به اصول ذیل روشن مى‏شود:

2- 1. جهان طبیعت؛ بلکه کل عالم هستى، داراى نظام خاصى است و قوانین و سنن ثابت و تغییر ناپذیرى، بر آن حاکم است. یکى از عمده‏ترین این قوانین، اصل «علیت» است که بر اساس آن، هر موجود ممکنى، داراى علتى است و بین علت و معلول نیز نوعى سنخیت وجود دارد؛ به گونه‏اى که هر معلولى، از هر علتى به وجود نمى‏آید.

2- 2. قوانین حاکم بر جهان، ذاتى آن است؛ به این معنا که نمى‏توان فرض کرد جهان باشد، اما قوانین و نظام‏هاى آن تغییر کند. همان گونه که نمى‏توان شکر یا آبى را فرض کرد که شیرینى یا رطوبت نداشته باشد.

2- 3. لازمه قوانین ثابت و تفکیک‏ناپذیر جهان، آن است که میان موجودات هستى، تفاوت‏هایى باشد؛ مثلًا سنخیت و هماهنگى «علت و معلول» ایجاب مى‏کند که اگر علت تولّد نوزاد کور یا کودن، محقق گردید، معلول متناسب با آن (تولد انسانى کور یا کودن) نیز موجود گردد، یا مثلًا خوردن مال حرام و خوراندن آن به دیگران، موجب مى‏شود که آدمى در دنیا، دچار آلام، دردها و

رنج‏هایى شود و برعکس خوردن مال حلال و خوراندن آن به دیگران، باعث مى‏گردد که برکات دنیوى براى وى پدید آید. بنابراین وجود تفاوت‏ها در میان مخلوقات خداوند، از لوازم جدایى ناپذیر قوانینى است که تغییر و جدایى آنها از جهان، ممکن نیست و اصلًا عدل و حکمت الهى، چنین اقتضایى را بر اساس ایجاد نظام احسن، شکل داده است.

با توجّه به این مطالب، مى‏گوییم: نرسیدن فرزند حرام خوار به بعضى از کمالات و بلکه دچار بلا و مصیبت شدن وى، از آن رو است که به دلیل قوانین حاکم بر هستى، اساساً قابلیت دریافت چنین کمالاتى را ندارد. بنابراین فرو غلتیدن فرزند حرام خوار در درد و رنج، به هیچ وجه با عدل الهى منافات ندارد؛ زیرا از ظلم یا تبعیض خداوند سرچشمه نمى‏گیرد. از این رو نمى‏توان آن را نشانه‏اى بر انجام دادن فعل قبیح از سوى خدا دانست. علاوه بر آن به اقتضاى حکمت و عدل الهى، این فرزند از اراده و اختیارى آزاد برخوردار است و مى‏تواند با حسن استفاده از آن، خود را از نتایج سوء خوردن مال حرام- که به وسیله پدرش صورت پذیرفته- رها سازد. به هر روى باید به این نکته توجّه کرد که انسان- به عنوان یک موجود مسئول و تلاشگر- هم مى‏تواند براى بهتر کردن زندگى خود و مبارزه با عوامل طبیعت، نقش داشته باشد و هم مقدور او است که با مبارزه با عوامل سوء اجتماعى و بد کردارى‏ها و ستمگرى‏هاى افراد انسان- ولو پدر خویش- آینده درخشانى را براى خویش رقم بزند.

البته براساس عدالت خدا؛ انتظارى که خداوند از فرزند حلال زاده و با استعداد دارد، بیش از فرزند حرام زاده و کم استعداد است و بازخواست این دو متفاوت خواهد بود؛ چنان که انتظار از عالم نسبت به جاهل متفاوت است. حتى درباره میزان مجازات و اجراى حدود دنیایى نیز تفاوت شرایط ملاحظه مى‏شود؛ چنان که متأهلان سخت‏تر از مجردها مجازات مى‏شوند.

_____________________________
پی نوشت:
[1] ( 1). نگا: محمد سعیدى مهر، آموزش کلام اسلامى، ج 1، ص 314 و 310؛ مجموعه آثار شهید مرتضى مطهرى، ج 2، ص 145 و 143.

[2] ( 2). آموزش کلام اسلامى، ج 1، ص 326 و 327.

[3] ( 3). همان، ص 325.

دکمه بازگشت به بالا